دو شنبه 28 بهمن 1392 ساعت 20:34 |
بازدید : 1547 |
نوشته شده به دست میلاد |
(نظرات )
هرچند که میگویند زمین کوچک و گرد است، اما دیدن زیباییهای آن، هنوز هم میتواند شگفتآور و شیرین باشد. شرایط اقلیمی و آب و هوایی و تغییر فصلها، میتواند جذابیت های زیادی در چشماندازها ایجاد کند. برخی از تصاویر این ایمیل، بهطور کاملاً طبیعی به وجود آمدهاند و در برخی، نقش انسان پایهگذار زیبایی ایجاد شده است. شاید با دیدن این تصاویر، شوق سفر و دیدار این مکانها از نزدیک، برایتان زنده شود.
پنج شنبه 24 بهمن 1392 ساعت 20:22 |
بازدید : 1334 |
نوشته شده به دست میلاد |
(نظرات )
. دختری کنجکاو میپرسید: ایها الناس عشق یعنی چه؟ …
دختری گفت: اولش رویا آخرش بازی است و بازیچه
مادرش گفت: عشق یعنی رنج پینه و زخم و تاول کف دست
پدرش گفت: بچه ساکت باش بی ادب! این به تو نیامده است
رهروی گفت: کوچه ای بن بست
سالکی گفت: ….
راه پر خم و پیچ
در کلاس سخن معلم گفت: عین و شین است و قاف، دیگر هیچ
دلبری گفت: شوخی لوسی است
تاجری گفت: عشق کیلو چند؟
مفلسی گفت: عشق پر کردن شکم خالی زن و فرزند
شاعری گفت: یک کمی احساس مثل احساس گل به پروانه
عاشقی گفت: خانمان سوز است بار سنگین عشق بر شانه
شیخ گفتا: گناه بی بخشش
واعظی گفت: واژه بی معناست
زاهدی گفت: طوق شیطان است
محتسب گفت: منکر عظماست
قاضی شهر گفت: عشق را فرمود حد هشتاد تازیانه به پشت
جاهلی گفت: عشق را عشق است
پهلوان گفت: جنگ آهن و مشت
رهگذر گفت: طبل تو خالی است یعنی آهنگ آن ز دور خوش است
دیگری گفت: از آن بپرهیزید یعنی از دور کن بر آتش دست
چون که بالا گرفت بحث و جدل توی آن قیل و قال من دیدم
طفل معصوم با خودش می گفت: من فقط یک سوال پرسیدم!
پنج شنبه 24 بهمن 1392 ساعت 19:42 |
بازدید : 1588 |
نوشته شده به دست میلاد |
(نظرات )
زندگی با همه وسعت خویش محفل ساکت غم خوردن نیست
حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست …
.
اضطراب وهوس دیدن و نادیدن نیست
زندگی خوردن و خوابیدن نیست
زندگی جنبش جاری شدن است
زندگی کوشش و راهی شدن است
از تماشاگه آغازحیات تا به جایی که خدا می داند.
زندگی چون گل سرخی است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف،
یادمان باشد اگر گل چیدیم،
عطر و برگ و گل و خار،
همه همسایه دیوار به دیوار همند
پنج شنبه 17 بهمن 1392 ساعت 19:53 |
بازدید : 1393 |
نوشته شده به دست میلاد |
(نظرات )
رسیدن آداب دارد.
وقتی رسیدی باید بمانی،
باید بسازی
باید مدام یادت باشد که چه قدر زجر کشیدی تا رسیدی
که آرزویت بوده برسی …
وقتی رسیدی باید حواست باشد
تمام نشوی!
پنج شنبه 17 بهمن 1392 ساعت 19:50 |
بازدید : 1422 |
نوشته شده به دست میلاد |
(نظرات )
بسیاری از مردم کتاب «شاهزاده کوچولو» اثر سنت اگزوپری را میشناسند. اما شاید همه ندانند که او خلبان جنگی بود و با نازیها جنگید وکشته شد.
قبل از شروع جنگ جهانی دوم اگزوپری در اسپانیا با دیکتاتوری فرانکو میجنگید. او تجربههای حیرتآور خود را در مجموعهای به نام لبخند گردآوری کرده است.
در یکی از خاطراتش مینویسد که او را اسیر کردند و به زندان انداختند و….
مینویسد: «مطمئن بودم که مرا اعدام خواهند کرد به همین دلیل بشدت نگران بودم…. جیبهایم را گشتم تا شاید سیگاری پیدا کنم که از زیر دست آنها که حسابی لباسهایم را گشته بودند در رفته باشد…؛ یکی پیدا کردم و با دستهای لرزان آن را به لبهایم گذاشتم ولی کبریت نداشتم…. از میان نردهها به زندانبانم نگاه کردم. او حتی نگاهی هم به من نینداخت درست مانند یک مجسمه آنجا ایستاده بود….
فریاد زدم.. «هی رفیق کبریت داری؟»